پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
درک شرایط فعلی اقتصادی جهان
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 378
نویسنده : پرویز طهماسبی

اگر در درک شرایط فعلی اقتصادی جهان مشکل دارید ممکن است داستان زیر به شما کمک کند:

 روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند.


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کوتاه , درک فعلی شرایط اقتصادی جهان , جهان , اقتصادی , درک , میمون , ,



داستانهای کهن پارسی » دو کبوتر
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 410
نویسنده : پرویز طهماسبی

دو کبوتر

يکي بود يکي نبود . غير از خدا هيچکس نبود .
دو تا کبوتر همسايه بودند که يکي اسمش «نامه بر» و يکي اسمش «هرزه» بود. يک روز کبوتر هرزه گفت:«من هم امروز همراه تو به سفر مي آيم.»
نامه بر گفت:«نه، من مي خواهم راست دنبال کارم بروم ولي تو نمي تواني با من همراهي کني. مي ترسم اتفاق بدي بيفتند و بلايي بر سرت بيايد و من هم بدنام شوم.»
هرزه گفت:«ولي اگر راستش را بخواهي من صدتا کبوتر جلد را هم به شاگردي قبول ندارم و چهل تا مثل تو را درس مي دهم. من بيش از تو با مردم جورواجور زندگي کرده ام، من همه پشت بامها، همه سوراخ سنبه ها، همه کبوتر خان ها، همه باغها و دشتها را مي شناسم و خيلي از تو زرنگترم. وقتي گفتم مي خواهم به سفر بيايم يعني که من از هيچ چيز نمي ترسم.»


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کهن پارسی , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کهن پارسی , دوکبوتر , ,



شاهزاده ابراهيم و فتنه خونريز
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 413
نویسنده : پرویز طهماسبی

شاهزاده ابراهيم و فتنه خونريز

یکی بود یکی نبودغیر از خدا هیچکس نبود . در زمانهای قدیم پادشاهی بود که هر چه زن می گرفت بچه ای گیرش نمی آمد پادشاه همینطور غصه دار بود تا اینکه یک روز آینه را برداشت و نگاهی در آن کرد یکمرتبه ماتش برد ، دید ای وای موی سرش سفید شده و صورتش چین و چروکی شده آهی کشید و رو بوزیر کرد و گفت :« ای وزیر بی نظیر، عمر من دارد تمام می شود و اولاد پسری ندارم که پس از من صاحب تاج و تخت من بشود نمی دانم چکار کنم . چه فکری بکنم ؟»
وزیر گفت :« ای قبله عالم ، من دختری در پرده عصمت دارم اگر مایل باشید تا او را بعقد شما در بیاورم شما هم نذرونیازبکنید و به فقیران زر و جواهر بدهید تا بلکه لطف و کرم خدا شامل حالتان بشود و اولادی بشما بدهد .»
پادشاه بگفته وزیر عمل کرد و دختر وزیر را عقد کرد . پس از نه ماه و نه روز خداوند تبارک و تعالی پسری به او داد و اسمش را شاهزاده ابراهیم گذاشتند . پس از شش سال شاهزاده ابراهیم را به مکتب گذاشتند و بعد از آن او را دست تیر اندازی دادند تا اسب سواری و تیراندازی را یاد بگیرد .


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کهن پارسی , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کهن پارسی , شاهزاده , ,



داستانهای کوتاه » دوستان و همکلاسیها
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 349
نویسنده : پرویز طهماسبی

دوستان و همکلاسیها

یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم. اسمش مارک بود و انگار همه‌ی کتابهایش را با خود به خانه می برد.

با خودم گفتم: 'کی این همه کتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما ً این پسر خیلی بی حالی است!'

من برای آخر هفته ­ام برنامه‌ ریزی کرده بودم. (مسابقه‌ی فوتبال با بچه ها، مهمانی خانه‌ی یکی از همکلاسی ها) بنابراین شانه هایم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.‌

همینطور که می رفتم،‌ تعدادی از بچه ها رو دیدم که به طرف او دویدند و او را به زمین انداختند. کتابهاش پخش شد و خودش هم روی خاکها افتاد.


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کوتاه , دوستان , همکلاسیها ,



داستانهای کوتاه » برنامه نویس و مهندس
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 375
نویسنده : پرویز طهماسبی

برنامه نویس و مهندس

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم.
مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ۵٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستانهای کوتاه : برنامه نویس و مهندس , ,



داستانهای کهن پارسی » خروس گردو دزد
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 834
نویسنده : پرویز طهماسبی


این وب را به دوستان خود معرفی نمائید .


کپی برداری با ذکر منبع و 1 صلوات بلامانع می باشد

خروس گردو دزد



یک شب خروسی خواست برود خانه قاضی گردو بدزدد ، در بین راه به یک گرگی رسید . گرگ پرسید :« رفیق کجامی روی ؟» گفت :« می روم منزل قاضی گردو بدزدم .» گفت :« من هم بیایم ؟» گفت :« بیا.» با هم حرکت کردند رسیدند به یک سگ . سگ پرسید :« کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو بدزدیم .» سگ گفت :« من هم بیایم ؟» گفتند :« توهم بیا.» باز رسیدند به یک کلاغ پرسید :« بچه ها کجا؟» گفتند :« می رویم خانه قاضی گردو دزدی » گفت :« من هم بیایم؟» گفتند توهم بیا.» باز رسیدند به یک مار.


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کهن پارسی , ,
:: برچسب‌ها: داستانهی , کوتاه , خروس گردو دزد , خروس , گردو , دذد , مار , سگ , عقرب , گرگ , خواست , قوطی کبریت , رختخواب , بالاخانه , دوید ,



نقشه شکست خورده
نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 386
نویسنده : پرویز طهماسبی

 

نقشه شکست خورده

آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بود . نامه شرکت بیمه ، از لغو شدن قرارداد هایشان خبر می داد.

زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد.

 


:: موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان , کوتاه , هم ولایتی , سلام , حکایتها , نقشه , شکست , خورده , نقشه شکست خورده , ,



والپرهای تابستان
نوشته شده در سه شنبه 3 خرداد 1390
بازدید : 462
نویسنده : پرویز طهماسبی

تهیه برای شما دوستان ببینید و لذت شو ببرید . میتونید روی صفحه مانیتورتون هم بزارید .

والپرهای تابستان

 

والپرها تابستان

 

 




طرز تهیه ی پودینگ ساده وانیلی
نوشته شده در سه شنبه 3 خرداد 1390
بازدید : 433
نویسنده : پرویز طهماسبی

طرز تهیه ی پودینگ ساده وانیلی

مواد لازم

 

شكر

1/2 پیمانه
شیر
 1/4-2 پیمانه
نشاسته ذرت (پودر شده)  
 1 قاشق سوپخوری
آرد
 2 قاشق سوپخوری
تخم مرغ
 1 عدد
وانیل شكری
  1/4 قاشق چایخوری
كره
 2 قاشق سوپخوری

:: موضوعات مرتبط: آشپزی , ,
:: برچسب‌ها: طرز تهیه ی پودینگ ساده وانیلی , پودینگ ساده وانیلی , انواع پودینگ , طرز تهیه یانواع پودینگ , تهیه ی پودینگ ساده , موادلازمه ی پودینگ ساده ی وانیلی , مواد لازم برای انواع پودینگ , آموزش درست کردن پودینگها , آموزش درست کردن پودینگ ساده , پودینگ ساده , ,



بازدید : 406
نویسنده : پرویز طهماسبی