پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
گزیده کوتاه از غزل حافظ (6 )
نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 1000
نویسنده : پرویز طهماسبی

 

 

 

 

 

به ملازمان سلطان که رساند اين دعا را

 

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

 

 

 

 

 

ز رقيب ديوسيرت به خدای خود پناهم

 

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را


:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , دیوان , اشعار , غزلیات , ,



گزیده کوتاه از غزل حافظ (3 ) + عکس
نوشته شده در شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 854
نویسنده : پرویز طهماسبی

 

اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

 

 

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی يافت

کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را



:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , دیوان , اشعار , غزلیات , ,



گزیده کوتاه از غزل حافظ (5 )
نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 530
نویسنده : پرویز طهماسبی

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

 

کشتی شکستگانيم ای باد شرطه برخيز

باشد که بازبينيم ديدار آشنا را


:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , دیوان , اشعار , غزلیات , ,



گزیده کوتاه از غزل حافظ (4 )
نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 1195
نویسنده : پرویز طهماسبی

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بيابان تو داده‌ای ما را

 

 

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

تفقدی نکند طوطی شکرخا را


:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , دیوان , اشعار , غزلیات , ,



گزیده کوتاه از غزل حافظ (2 )
نوشته شده در شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 924
نویسنده : پرویز طهماسبی

 

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

 

 

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دير مغان و شراب ناب کجا



:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,
:: برچسب‌ها: حافظ , دیوان , اشعار , غزلیات , ,



دانسته ای كوتاه درباره ی بمب هسته ای + عکس
نوشته شده در شنبه 11 ارديبهشت 1390
بازدید : 381
نویسنده : پرویز طهماسبی

دانسته ای كوتاه درباره ی بمب هسته ای + عکس

 

 

بمب اتمی سلاحی است كه نیروی آن از انرژی اتمی و بر اثر شكاف هسته (فیسیون ) اتمهای پلوتونیوم یا اورانیوم ایجاد می شود .

در فرآیند شكافت هسته ای ، اتمهای ناپایدار شكافته و به اتمهای سبكتر تبدیل می شوند .


:: موضوعات مرتبط: دانستنیها , ,



گزیده کوتاه از غزل حافظ ( 1 ) + عکس
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 465
نویسنده : پرویز طهماسبی


الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

 

 

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشايد

ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دل‌ها

 

 



:: موضوعات مرتبط: حافظ , ,



یا یك هزار پا واقعاً هزار پا دارد ؟ + عکس
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 418
نویسنده : پرویز طهماسبی

یا یك هزار پا واقعاً هزار پا دارد ؟ + عکس

دانشمندانی كه دانسته یا ندانسته اسم این جانور را هزار پا گذاشته اند ، خواسته اند با ما شوخی كنند . چون هیچ هزار پایی وجود ندارد كه هزار پا داشته باشد . به طور متوسط هر هزار پا حدود 100 جفت پا دارد . كه البته بعضی ها بیشتر از 100 جفت وعده ای كمتر از 30 جفت پا دارند .


:: موضوعات مرتبط: دانستنیها , ,



لذت دعا و مناجات با خدا
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 403
نویسنده : پرویز طهماسبی
یکی از ویژگی های انسان، نیاز به لذت است؛ هم جسم او لذت طلب است و هم روحش. با این تفاوت که لذت جسمی همگانی است و زود درک می شود، ولی لذت روحی ـ معنوی چنین نیست و همه کس از آن بهره مند نخواهد بود، بلکه شرایط و مقدمه هایی دارد که اگر رعایت شود و مدتی استمرار یابد اندک اندک به دست می آید و اگر حاصل شد، به یقین، با هیچ لذت مادی نمی توان آن را مقایسه کرد.

در حدیث قدسی آمده است که خداوند عزوجل فرمود: «اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنی؛ من هم نشین کسی هستم که مرا یاد کند.» اگر هم نشینی با خداوند ستایش شونده را درک کنیم، لذتی می بریم؟! آیا هیچ لذت جسمی را با این لذت روحی یارای مقایسه هست؟

;برون رفتند از خود تا که دریابند دلبر را ;تو در کنج قفس منزلگه عنقا نمی دانی

:: موضوعات مرتبط: مناجاتها , ,



غزلیات مولوی : ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی​منتها
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 406
نویسنده : پرویز طهماسبی
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی​منتها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی در سینه​ها برخاسته اندیشه را آراسته ای روح بخش بی​بدل وی لذت علم و عمل ما زان دغل کژبین شده با بی​گنه در کین شده این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی می​مال پنهان گوش جان می​نه بهانه بر کسان خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم                  
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه​ها بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا باقی بهانه​ست و دغل کاین علت آمد وان دوا گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا



:: موضوعات مرتبط: مولوی , ,